روی شکم رفتنت
مامانی امروز بعد از تلاش فراوان تونستی خودت رو شکم بری
و برگردی و اینقد قل می خوردی و لذت می بردی و دستاتو تو
دهانت می کنی انگار که داری آبنبات چوبی می خوری تا یه کم
خسته میشی و من بلندت می کنم جیغت میره تو هوا...
آخه قهرمان کوچولوم از همین الان داره نشون میده که
مستقله و می تونه کاراشو خودش انجام بده
من بهت افتخار می کنم عزیزم
و من و بابایی بیش تر از تو خوشحالیم و لذت می بریم چون
داریم می بینیم که پسرمون داره بزرگ میشه
اینم از عکسای خوشگلت
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی