عباس کوچولوی منعباس کوچولوی من، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 25 روز سن داره
حسین کوچولوی مامانیحسین کوچولوی مامانی، تا این لحظه: 8 سال و 20 روز سن داره
پیوند عشق من و باباپیوند عشق من و بابا، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

عباس ملکی کودک دوزبانه فارسی انگلیسی

17 ماهگیت مبارک قند عسل مامانی

عباس جان تمام زندگیم 17 ماهگیت مبارک گل پسرم این روزها ورجه وورجه هات خیلی زیاد شده و شیطنتات سر به فلک گذاشته همچنان کنجکاویت برای قابلمه، گاز و فندک زیاده جوری که سبد پیک نیک رو از تو کابینت در میاری میزاریش کنار گازو قابلمه هم روی گاز میزاری و با فندک (ادای مامانو در میاری) زیرش رو میزنی و شروع می کنی به آشپزی قسمت باحال این ماجرا اینه که سرتو خم میکنی ببینی زیر گاز روشن شده یا نه و این منم که خندم میره هوا از کارای تو شیطون بلا خیلی به تبلت و تلویزیون علاقمند شدی دیگه داری رکورد میزنی و من خیلی نگران چشمات هستم ولی دیگه نمیتونم کاری کنم آخه تبلتو میاری و همش نق میزنی که برات کلیپای دوزبانگیتو بزارم. گاهی اوقا...
2 شهريور 1394

شروع آموزش زبان سوم

عباس جان عزیز دلم مادر از امروز قاطعانه تصمیم گرفته پروژه زبان عربی و آموزش و حفظ قرآن رو در کنار فراگیری زبان انگلیسی برات شروع کنه امیدوارم در این راه پر پیچ و خم مرا همراهی کنی عزیزتر از جانم از خداوند تمنا دارم در این راه همیشه و هر لحظه مددیار تو و من باشد دوستدارت مادرت نسیم
8 مرداد 1394

قابلمه بازی عباس

این عباس جون قصه ما عاشق قابلمه و ظرف و ظروفه جوری که صبح که از خواب پا میشه دست و صورت نشسته مستقیم میره سراغ کابینتا دراشونو باز میکنه و مشغول بازی بازی میشه اینقد این کار براش دلچسب و هبجان آوره که گاهی ساعت ها مشغول بازی میشه بدون اینکه صداش درآد... آخ که تو مهمونیا هم اولین جایی رو که پیدا می کنه آشپزخونه هست و تا یه ظرفی میبینه شروع میکنه به بازی کردن از جمله سرگرمیاش اینکه قابلمه ها رو توی همدیگه کنه ، سر هر کدومو پیدا کنه بزاره روش یا اینکه ادای مامان جونشو درآره پارچه برداره و قابلمه رو باهاش جا به جا کنه ... خخخ قابلمه داغه میخواد برنجشو آبکش کنه... یا اینکه شیشه شیرشو خالی میکنه تو ظرفا ... کلا هر چی دم دستش...
4 مرداد 1394

شانزده ماهگیت مبارک

عباس جان فرشته من که هر روز برام عزیز و عزیز تر میشی شانزده ماهگیت مبارک قند عسلم  این روزا خیلی شیرین کاری می کنی صبح زود که از خواب بیدار میشی اولین کاری که میکنی میری سراغ کابینتا و ظرفا و قابلمه ها رو در میاری و باهاشون بازی می کنی این جز کار روزمره اته بعضی وقتا حرص مامانی رو درمیاری ولی خب چون مامانی خیلی دوستت داره بیشتر موقع تسلیم شیطنتات میشه  الهی من بمیرم برای جدیتت تو بازیات که چقد قاطع و گیرایی گلابدونم دوستتت دارم  بوس بوس   ...
3 مرداد 1394

پانزده ماهگیت مبارک

عباس جان، عشق مامان پانزده ماهگیت مبارک پسرم! روز به روز که می گذره من بیش از پیش لبریز از عشق تو میشم. از خداوند مهربان شاکر و قدردانم که پسر زیبا و مهربان و دلنشینی همچون تو به من عطا کرده . هر چی بزرگتر میشی شیطنت هات بیشتر می شه و هوش سرشارت بیشتر نمایان میشه و من خوشحال از اینکه می بینم پسر قشنگم هر روز پیشرفت می کنه. خیلی از کلماتو متوجه میشی و چند تا کلمه رو میگی مثل علی، بیا، بده، مهدی، حاجی، بابا، الو، و... امروز مامانی صدات زد گفت بیا یه بوس بده بهم خودتو محکم پرت کردی تو بغلم و محکم چسبیدی بهم ممنونم پسر قشنگم که صمیمانه خودتو به آغوشم سپردی... دوستت دارم فرشته آسمونی امروز به شیطون ...
3 تير 1394

سیزده ماهگیت مبارک عزیزم

عباس جان عزیزم سیزده ماهگیت مبارک قند عسلم پسر گلم سیزده ماهگیت مصادف شده با اسباب کشی به خونه ی خودمون و جز یاد و خاطره چیزی دیگه ای از خونه قبلیمون برات نمی مونه امیدوارم همیشه سربلند و پیروز باشی.                                                                         &...
3 ارديبهشت 1394